بعثت بسیج
شان نزول یک عظمت
* بعثت بسیج*
پیشترها یعنی (قبل از پنجم آذرماه پنجاه و هشت)ُ کلمه بسیج فقط در حد یک معنابود.مثل بسیاری دیگر از کلمات که اسیر فرهنگ لغت هستند. و در لیست انتظار قرار دارند که شاید روزی از لیست الفبای لغات انتخاب و فراخوانی شوند. این لحظه انتخاب که من از آن با کمی اغراق " بعثت"ُ یاد کرده ام باید یک افتخار باشد. دقیقا مثل زندانی هایی که منتظرند یک ملاقاتی بیاید و هرزگاهی از آنها سر بزنند.
واقعا انسان دلش برای چنین کلماتی می سوزد. کلماتی که فرصت آزادی را پیدا نمی کنند. آن کلماتی که مصداقی برای حضور خود در عالم بیرون از فرهنگ لغت پیدا نمی کنند. به تعبیر دیگر شانس تجربه کردن فضای بیرون را بدلیل عدم مصداق پیدا نمی کنند.
کلماتی مثل" حق -عدل- انصاف- وفاداری- ایثار و ..." بطو مثال :کلمه " حق" بدلیل عدم اجرا و کلمه "عدل" بدلیل عدم وجود عادل در عالم بیرون فرصت آزادی پیدا نکرده اند...
البته بعضی کلمات با تجلی نور اسلام آنها هم فرصت تجلی در رفتارها را پیدا کردند. البته باید شخصیتی در بیرون وجود داشته باشد تا این صفات در آن شخصیت حلول کنند. مثل شخصیت علی(ع)که باعث شد کلماتی چون: "از خود گذشتی - عدل و حق "فرصت انتخاب داشته باشند. در قضیه لیله المبیت کلمه از خودگذشتگی- در جریان حکمرانی علی(ع) کلمه عدل و حق ( تا جایی که خصم فریاد برآورد از عدالت علی کمر کوفه شکست)و در جریان کربلا کلمه ولایت مداری با وجود شخصیتی مثل عباس فرصت تجلی در رفتار را پیدا کردند.
و یکی از این کلمات" بسیج "بود. که در ۵/۹/۵۸ با اشارتی از سوی امام خمینی(ره)از بین هزاران کلمه فرهنگ لغت انتخاب شد.
گرنظری لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند
با وجود مصادیقی چون بسیجیان کلمه بسیج فرصت تجلی در رفتار ها را پیدا کرد و از اسارت درجمع لغات آزاد شد. که این حقیر از این لحظه تاریخی و افتخارآمیز به "بعثت بسیج" تعبیر کرده ام. همین بعثت بعدها تبدیل به مدرسه شد. " مدسه عشق". فارغ التحصیلان مدرسه به لشکر تبدیل شد. "لشکر مخلص خدا".و اکنون در حال تبدیل شدن به ارتش بیست میلیونی است ...
اگر نبود امامی که انتخاب کند و اگر نبود فضایی که احساس نیاز کند و اگر نبود مصادیقی که این صفت در آن حلول و تجلی کند. اکنون نه مدرسه ای داشتیم و نه لشکری و نه ارتشی . پس قدر این بعثت را با تمام وجودبدانیم و از آن پاسداری کنیم.
قطب نمای حرکت در سال 1392: